دلتنگـــــــی خیـــــــــابان شلــــــــــوغی استـــ که تـــــــــــو در میــــــــــانه اش ایستــــــــــاده باشی ببینی می آینـــــــــــد ببینی می رونـــــــــد و تو همچنــــــــــــان ایستــــــــــــاده باشی !

 

آدمـای دلتــــــــــنگ...
وقتی خیلی بهشون خوش میگذره و میخندند...
یهو سرشونو برمیگردونند اونوری...
یکم ثابت میشن...
یواش یواش چشاشــــــون پر از اشـــــــک میشه
!...

یکی بود ، یکی نبود
من موندم و اون نموند
من دیدم و اون ندید
من خواستم و اون نخواست
من التماس کردم و اون نشنید
من هستم و اون رفته !
من خستم و اون …

می خندم!
دیگر تب هم ندارم
داغ هم نیستم
دیگر به یاد تو هم نیستم
سرد شده ام
سرد سرد
نمی دانم
شاید
شاید دق کرده ام!
کسی چه می داند…

من ایمان دارم به پایان این روزهای سرد و مه آلود …
ماهِ من، می دانم که بزودی آفتابی خواهی شد
من این را از قاصدکهای خوش خبر شنیده ام …

دلخوشم با غزلی........
تکه نانی ، آبی.........
جمله ی کوتاهی.........
یا به شعر نابی.........
و اگر باز بپرسی گویم :
دلخوشم با نفسی.....
حبه قندی ، چایی.....
صحبت اهل دلی.......
فارغ از همهمه ی دنیایی........!!!!!!!!